به گزارش مجله خبری نگار، این ممکن است برای همه صدق نکند، اما آیا تا به حال احساس کردهاید هر چقدر هم تلاش میکنید تلاش شما به هیچ نتیجهای منجر نمیشود؟ مثل اینکه شما کارهای زیادی انجام میدهید، اما چیزی برای نشان دادن آن وجود ندارد. به نظر میرسد موفقیت فقط از شما فرار میکند. این واقعاً ناامیدکننده است. بیایید در مورد افسردگی ناشی از آن صحبت نکنیم. این موضوع میتواند باعث شود در مورد تواناییهای خود شک کنید. در چنین لحظاتی من یک رویکرد متحولکننده را در نظر میگیرم، یعنی تغییر محیط امن.
از آنجایی که شما به محیط اطرافتان عادت دارید. این محیط طرز فکر شما، فرصتها و دیدگاه کلی شما را نسبت به زندگی شکل میدهد. من فهرست کوتاهی در مورد اینکه چرا بیرون آمدن از منطقه آسایش و پذیرش تغییر بسیار مهم است تهیه کردهام که قصد دارم آن را با شما به اشتراک بگذارم.
۱. دیدگاههای تازه: محیطهای جدید، شما را در معرض دیدگاهها، فرهنگها و ایدههای مختلف قرار میدهند. این تنوع میتواند خلاقیت شما را برانگیزد، افق دید شما را گسترش دهد و به شما کمک کند اهداف خود را از زوایای تازه ببینید.
۲. رشد شخصی: ترک منطقه آسایش، شما را وادار میکند سازگارتر باشید. شما یاد خواهید گرفت در قلمرو ناآشنا حرکت کرده، بر چالشها غلبه کنید و انعطافپذیرتر شوید. این تجربیات شما را به فردی قویتر و تواناتر تبدیل میکند.
۳. شبکههای گسترده: تغییر در محیط، اغلب به معنای ملاقات با افراد جدید و ایجاد ارتباطات ارزشمند است. شبکه شما میتواند درهایی را روی فرصتهایی باز کند که هرگز نمیدانستید وجود دارند.
۴. از بین بردن رکود: در یک مکان ماندن و انجام کارهای مشابه، میتواند منجر به رکود شود. تغییر، نشاط را به زندگی تزریق میکند و به شما انگیزه میدهد دست به کار شوید و اهداف خود را با قدرتی تازه دنبال کنید.
۵. غلبه بر ترس: ترس از ناشناختهها میتواند فلجکننده باشد، اما همچنین یک کاتالیزور قوی برای رشد است. مقابله با ترسهایتان با تغییر محیط میتواند به شجاعت و اعتماد به نفس تازهای منجر شود.
۶. در آغوش گرفتن فرصتها: محیطهای مختلف فرصتهای منحصربهفردی را ارائه میدهند. خواه پیشنهاد شغلی در یک شهر جدید باشد یا فرصتی برای دنبال کردن یک اشتیاق، تغییر اغلب دست در دست هم با چشماندازهای هیجانانگیز همراه است.
۷. تعریف مجدد موفقیت: گاهی اوقات تعریف موفقیت با تکامل ما تغییر میکند. یک محیط جدید میتواند به شما کمک کند آنچه را که واقعاً برای شما مهم است کشف کنید و اهداف خود را مطابق با آن تنظیم کنید.
منظور من این است که وقتی راههای متعددی را امتحان کردهاید، اما موفقیت از شما دور میشود، از تغییر محیط خود نترسید. این یک گام جسورانه است که میتواند منجر به رشد شخصی، فرصتهای جدید و موفقیتی شود که برای آن تلاش کردهاید. در اصل رشد در خارج از منطقه آسایش شما اتفاق میافتد، بنابراین ماجراجویی را در آغوش بگیرید و اجازه دهید تغییر ستاره راهنما شما در مسیر موفقیت باشد.
تصور کنید روی یک صخره ایستادهاید و میخواهید به درون دریاچه پایین صخره بپرید. اگر سریع این کار را انجام دهید موفق میشوید، اما اگر به شکل غریزی خم شوید، پایین را نگاه کنید و ارتفاع صخره را ببینید و عمق دریاچه را، شاید هرگز نتوانید شیرجه بزنید. شک و تردید تمام هیجان و انتظاری را که برای لحظه اوج خود ایجاد کرده بودید، میگیرد. ناگهان صخره بالاتر میرود و آب سردتر به نظر میرسد. پای شما روی زمین ناپایدار میشود و ضربان قلب شما بالاتر میرود.
از سر خوردن و افتادن میترسید. خدایا، این الان یک کابوس است. شما فقط آنجا ایستادهاید، در زمان یخ زده و هر ثانیه شک و تردید را در ذهن شما تشدید میکند. فکر میکنید شاید این ایده بدی بود، زیرا هیجان این تجربه به آرامی به ترس از ناامیدی تبدیل میشود. میبینید!
حرکت، نیروی قدرتمندی است و از اقدام قاطعانه زاده میشود. هر چه بیشتر در حالت بلاتکلیفی بمانیم، انگیزه خود را برای اقدام بیشتر از دست میدهیم. طرز کار ذهن ما خندهدار است. ما به خود میگوییم به زمان بیشتری برای فکر کردن نیاز داریم، اما پس از آن، چیزی که زمانی یک انتخاب واضح به نظر میرسید به این مخزن تاریک عدم اطمینان تبدیل میشود. هر چه بیشتر در آن تاریکی بمانیم، کل ماجرا دلهرهآورتر میشود. نیت خوب ما به طنابهای بیانگیزه تبدیل میشود که ما را به پایین میکشد. هر فکری که به حال خود رها شود، در نهایت دچار پیچیدگی و زوال خواهد شد.
ما به ایدههای خاصی وابسته میشویم مانند خواستن یک پاسخ کامل یا ترس از انتخاب اشتباه. این دلبستگیها چیزی است که ما را دچار تردید میکند. ما آنقدر به انتظارات چنگ زدهایم که فراموش میکنیم چگونه از یک حلقه نامحدود خارج شویم.
گاهی اوقات وقتی در مورد پیامدهای یک انتخاب فکر میکنیم، متوجه میشویم کدام انتخاب برای ما منطقیتر است، اما وقتی نتوانیم شفافیت را به دست آوریم، این یک بنبست است. ما خطر فرصتهای از دسترفته یا یک زندگی زندگی نشده را ایجاد میکنیم.
واقعیت این است که پشیمانی بیشتر از شکست صدمه میزند.
وقتی تصمیم میگیریم از چیزی که زمانی میخواستیم دور شویم، در نهایت کیفی پر از گناه به دوش میکشیم؛ بنابراین دفعه بعد که در لبه صخره ایستادید، نفس عمیقی بکشید و به خودتان بگویید خوب میشود. به خود یادآوری کنید که هر چه زمان بیشتری برای تصمیمگیری خود صرف کنید، کمتر تمایل به انجام آن دارید و به درون دریاچه بپرید!
این بدان معنا نیست که ما باید بیپروا در امور عجله کنیم، اما باید بدانیم نقطه شیرینی بین تفکر و عمل وجود دارد. آنجایی که برای مدت طولانی به تصمیمی فکر میکنیم، دیگر فکر نمیکنیم، این ترس است که دارد در سر ما جولان میدهد.
دنیا پر از عدم قطعیت و اولینهاست. هر تصمیم بزرگ مانند پریدن از یک صخره است. ابتدا هیجان میآید، سپس وحشت فرامیرسد و بعد از آن اگر تصمیممان را عملی نکنیم دیگر فقط وحشت خالص است که با ما میماند.
بیایید کنترل خود را بر نتیجه کم کنیم و نیاز به عالی بودن همه چیز را کنار بگذاریم. ما با هر چیزی که پیش بیاید برخورد خواهیم کرد. نگرانی و اندیشیدن در مورد چیزی که اتفاق نیفتاده است، دنیایی از امکانات را از ما میگیرد.
این ترس و نگرانی جنایتکار است.
پس برای تجربه دنیای نامحدود و ماجراهای بیانتهایی که چشمانتظار ماست باید از منطقه آرامش خود خارج شویم و تغییر محیط را هر چه زودتر شروع کنیم.
منبع: ایران-علیرضا طباطبایی